در میان همه موضعگیریها و سخنان رهبران سیاسی ایران در یکی دو ماه اخیر، شاید سخنان دیروز آقای خامنهای از همه مهمتر باشد به این خاطر که علوم انسانی را مستقیم نشانه رفته است. من همیشه این پرسش برایم وجود داشت که چرا جمهوری اسلامی موضعی منفی علیه طالبان دارد در حالی که میان رهبران آن اشتراکات نظری بسیاری وجود دارد. امروز به پرسشم این گونه میتوانم پاسخ بدهم که وجود چهرههایی چون هاشمی و خاتمی در راس قوه اجرایی کشور چنین امکانی را سلب میکرد و حال که حاکمیت کاملا یکدست شده و احزاب اصلاحطلب نیز جملگی در آستانه حذف قرار دارند، سادهتر میتوان به سمت طالبانیسم حرکت کرد. برای اثبات این ادعا در وهله اول باید طالبانیسم را تعریف کرد و این تعریف با نگاهی به عملکرد حکومت طالبان در افغانستان حاصل میآید. آنچه طالبان در دوران سلطه بر کشور افغانستان در نظر داشت و هنوز هم به آن گرایش دارد، پیاده کردن دقیق و جز به جز احکام شریعت بود، فارغ از زمان و مکان چرا که به باور آنان این احکام ازلی - ابدی است و در نتیجه امکان اجرای آن در هر شرایطی وجود دارد. از این رو حکومت طالبان کمر به حذف همه عناصر مدرنیته و نشانههای مدرنیسم میبندد و در این راه تا آنجا پیش میرود که تمام دانشگاهها و حتی مدارس را تعطیل میکند. نکتهای که در این میان شاید یک پارادوکس به نظر برسد، توجه حکومت طالبان به دانش روز نظامی و جنگافزارهای مدرن است. تا آنجا که ما میدانیم هیچ وقت طالبان دست رد به این نوع ابزار نزد و اتفاقا با گروهی به اتحاد رسید که از هر حیث با تکنولوژی و فنآوری روز جهان آشنا بود، یعنی گروه القاعده. به عبارتی، نبرد طالبان با مدرنیته تا آنجا ادامه دارد که پای علوم انسانی در میان باشد و هنگامی که مسئله تکنولوژی مطرح میشود، نزاع خاتمه مییابد. حال کشور ما به مرحلهای رسیده است که رهبر آن اعلام نبرد با علوم انسانی میکند و میگوید که این علوم به بیدینی جوانان منجر میشود. توجه داشته باشید که آقای خامنهای همیشه از پیشرفت علمی سخن رانده است. وقتی این دو موضع متفاوت را در کنار هم میگذاریم، به این نتیجه میرسیم که مراد او فقط پیشرفت در تکنولوژی و علومی است جدای از علوم انسانی. اما جایگزین علوم انسانی چیست و چه علمی میتواند در غیاب علومی چون فلسفه، جامعهشناسی، سیاست و... جامعه را هدایت کند؟ پاسخ واضح است: فقه. از نگاه او فقه جامع علوم است و با اتکا به قوانین فقهی و شریعت میتوان همه روابط را تنظیم کرد، چه فردی و چه اجتماعی. اینجاست که به شباهت دو تفکر در افغانستان و ایران میرسیم. تصور میکنم که ما به آخر خط رسیدهایم. آقای خامنهای حرف آخر را زد و آب پاکی را ریخت روی دست همه. اگر کشور از این مرحله به سلامت عبور کند که هیچ، واگرنه ... خودتان آخرش را حدس بزنید. |