خانه‌مان را گرفتند؛ خانه‌شان خراب باد

امروز صبح شنیدم که انجمن صنفی روزنامه‌نگاران را پلمب کردند. خانه‌مان را گرفتند. خانه‌شان خراب باد. این چند وقت اخیر فقط خبرهای بد شنیده‌ام. هر آدمی یک آستانه تحمل دارد و من این آستانه را رد کرده‌ام. قدرت و روحیه یک هفته قبلم را هم ندارم. سیل خبرهای بد و بی‌کاری و خانه‌نشینی اجباری ضعیفم کرده. احساس می‌‌کنم چند سال پیر شده‌ام. گریه‌ام گرفته. در تنهایی خانه‌ام دارم زار می‌زنم. باز هم از خدا کمک خواستم. قرآن را باز کردم که آیات پایانی سوره نحل آمد:  

«واصبرو ما صبرک الا بالله و لا تحزن علیهم و لاتک فی ضیق مما یمکرون. ان الله مع الذین اتقوا والذین هم محسنون.» «شکیبایی پیشه کن که شکیباییت جز به توفیق الهی نیست و غم آنان را مخور و از بداندیشی آنان دلتنگ مباش. خداوند یار پرهیزگاران و کسانی است که خود نیکوکارند.»