نبرد شهر «قم» تعیین‌کننده است

این روزها به موازات راهپیمایی مردم تهران و مبارزه آنها با حامیان دولت احمدی‌نژاد، نبردی هم در شهر قم در جریان است، شهر روحانیان و حوزه علمیه.
اساسا من نظری متفاوت با آنانی دارم که می‌گویند: «جنبش سبز نخستین جنبش اجتماعی - سیاسی گسترده در ایران یک صد سال اخیر است که بدون حمایت روحانیت راه خود را می‌پیماید.» از سویی نمی‌خواهم جنبش سبز را هم به یک جنبش دینی و مذهبی فروبکاهم و ابعاد گسترده آن را نادیده بگیرم. نه، چنین نیست و امیدوارم هیچ‌گاه نیز جنبش سبز به این ورطه گرفتار نشود.
اما این جنبش یک وجه دینی هم دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. به باور من، دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران دو گونه دین‌داری و دو دیدگاه متفاوت نسبت به دین و شریعت را به نحو بی‌سابقه‌ای رویاروی هم قرار داد؛ دیدگاهی که از دین ابزاری برای سرکوب می‌سازد و دیدگاهی که به جنبه‌های رحمانی و اخلاقی دین توجه دارد. 
در دیدگاه نخست، دین ماهیتی خشن و مستبدانه دارد که در قالب احکام حاکم دینی تجلی می‌یابد. کسی را یارای مقابله با این احکام نیست و هر آنچه حاکم می‌گوید، حرف خداست و واجب ‌الاطاعت تا جایی که سرپیچی از آن به معنای ارتداد است. اما در دیدگاه دوم، اخلاق و مردم‌داری اهمیتی فوق‌العاده می‌یابد. کسی نمی‌تواند به بهانه دفاع از دین، به جان و مال دیگری تعدی کند و اطاعت از حاکم دینی تا جایی رواست که در تقابل با خرد و ارزش‌های اخلاقی و انسانی قرار نگیرد.
بر مبنای دیدگاه نخست، همه کسانی که معترضند به نتایج انتخابات و آن را جعلی می‌دانند، مرتد و مهدورالدم هستند، چرا که حاکم اسلامی آن را تایید کرده است. در نتیجه معتقدان به این دیدگاه این حق را برای خود قائلند که معترضان را به رگبار ببندند یا در زندان‌ها به شکل‌های مختلف شکنجه دهند.
اما بر مبنای دیدگاه دوم، معترضان را باید توجیه کرد، آن هم نه با ابزار سرکوب، بلکه با ارائه مستندات و شواهد. حتی اگر حاکم دینی هم انتخابات را تایید کرده باشد تا زمانی که عموم مردم چنین باوری ندارند، چنین انتخاباتی باطل و دولت برآمده از آن نامشروع خواهد بود.
به اعتقاد من، هیچ گاه مرزبندی روحانیون تا بدین حد پررنگ نبوده است و در طول 30 سال حکومت جمهوری اسلامی به یاد نمی‌آوریم چنین مخالفت گسترده‌ای را از سوی روحانیون با دولت. روحانیون عملا به دو دسته تقسیم شده‌اند، اما نه بر مبنای تعاریف قدیم که دو دسته روحانیون اصول‌گرا و اصلاح‌طلب را رودرروی هم قرار می‌داد. آرایش جدیدی شکل گرفته است که من توصیف دیگری جز آنچه در بالا آورده‌ام، برای آن قائل نیستم.
امروز آیت‌الله امینی، دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و چهره‌های اصولگرایی چون آیت‌الله استادی و آیت‌الله جوادی آملی در کنار اصلاح‌طلبانی چون آیت‌الله صانعی و اعضای مجمع مدرسین حوزه علمیه قم قرار می‌گیرند. در نقطه مقابل آنان نیز مصباح یزدی و ابواب جمعی او قرار دارند که از حامیان اصلی محمود احمدی‌نژاد هستند. این نبرد را نباید دست کم گرفت که به اعتقاد من بسیار تعیین‌کننده است و نتیجه آن شکست یا پیروزی جنبش سبز را رقم می‌زند. 

نظرات 7 + ارسال نظر
بیتا جمعه 30 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:24 ب.ظ http://www.sagiiran.blogsky.com

ایمان سبز ما هنوز جاریست

Green Defiance شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:29 ب.ظ http://gdefiance.blogspot.com

تقسیم بندی این دو نگاه دینی جالب است ولی به نظرم مشکلی که در حال حاضر وجود دارد اتفاقا نگاه نوع دوم است. تکلیف ما با دسته ی اول که مشخص است ولی آیا در دیدگاه دوم این پتانسیل وجود دارد که دین را در حالی که اخلاق مدار است و به حقوق انسانها احترام می گذارد در همان دایره نگاه دارد یا باز هم در اندیشه ی دفاع از حکومت دینیست؟ به نظر می رسد روحانیت از طرفی مایل به درگیری مستقیم نیست وراز ورود جدی به عرصه ی سیاست خودداری می کند و از طرف دیگر مواضعشان می تواند تعیین کننده ی ادامه ی مسیر نظام اسلامی باشد. اینجا یک تضاد پیش می آید. اینکه شما نخواهید حرکت مردم را تا حد یک جنبش دینی فرو بکاهید(؟) و از طرفی آینده ی آن را منوط به آن بدانید.

پرسیده‌ای، «آیا در دیدگاه دوم این پتانسیل وجود دارد که دین را در حالی که اخلاق مدار است و به حقوق انسانها احترام می گذارد در همان دایره نگاه دارد یا باز هم در اندیشه ی دفاع از حکومت دینیست؟» راستش این سوال خودم هم هست و متاسفانه پاسخی که برایش فعلا می‌یابم، «نه» هست. البته به نظر می‌رسد برخی از روحانیون دراین باره دچار تردید شده اند، اما هنوز این تردیدها فراگیر نیست. دراین باره باید یک یادداشت بنویسم.

ایماگر شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:47 ب.ظ

دو پاره شدن روحانیّت پس از انقلاب همیشه بوده است ولی اوّلاً ناپیدا بوده یعنی توده‌ی مردم از آن باخبر نبوده‌اند و ثانیاً ابتدا بین روحانیان حکومتی و غیرحکومتی و سپس بین اصلاح‌طلبان و محافظه‌کاران بوده است.
الآن بار اوّل است که این اختلافات به سطح می‌آید و منتقدان قشر بسیار بزرگتری نسبت به قبل هستند و به طور مشخّص جایگاه نفر اوّل را نشانه رفته‌اند. در دوره‌ی رهبر فقید او به اتّکای مرجعیّت و سابقه‌ی خود می‌توانست در برابر مخالفان بایستد ولی رهبر دوّم چنین توانایی را ندارد. نتیجه‌ی درگیریها را جایگاه اوست که معیّن می‌کند.

بهاره یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:30 ق.ظ

جدای از رویکرد حضرات به دین و استفاده ی ابزاری نظام حاکم از دین در معنای عام ... یک موضوع خاص هم هست که بدجوری داره به بیرهه کشیده میشه : مهدویت

به گمانم همین روزهاست که ا.ن بره سر منبر و دست یکی رو بالا ببره و به عنوان مهدی موعود معرفیش کنه !!! بعد هم مقام عظمای ولایت لابد میره پشت سر حضرت! نماز میخونه و بعدتر هم حکم تیر میده برای کسانی که سر به اطاعت فرو نمیارن!!!

مهرنوش یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:50 ق.ظ

مطالعه تاریخ ایران به ما نشون می ده که این مردم بدون اینکه چیزی به نام دین اونهارو امر یا نهی کنه اخلاق بر جامعه حکمفرما بوده که در جامعه امروزی داره کمرنگ و کمرنگ تر می شه.متن جالبی بود منم این رو قبول دارم

مهتا یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:04 ب.ظ http://www.azroozha.blogspot.com

به نظر من پیوند روحانیت با مردم ایران یه ریشه تاریخی دارده که در نزد نسل های نو داره سست میشه. اما هنوز هم این ریشه وجود داره..ولی این نسل روحانیونی مثل سیستانی می ژسنده که دین و سیاست قاطی نکنن.. در هر حال روحانیت با سکوتش داره اسلام را به دامن خرافات می اندازد و از طرفی خودش هم به اضمحلال می کشه و آخر این قصه مسلما برای روحانیت روشن نیست.. و البته جنبش مدنی عاملش نیست بلکه افراطگرایان عاملش هستند

روهان دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:09 ق.ظ http://ruhhan.com

حرف شما را تا حدودی می‌پذیرم
همان جنگ مشروعیت و مقبولیت است
داستان تازه‌ای نیست
جمهوریت یا اسلامیت؟
فقط طوال این جاست اول کدام یک شروع کردند به حذف دیگری؟
جمهوریت‌ها یا اسلامیت ها؟؟
.
.
.به هر حال
خوشحال می‌شوم روهان را با نظرهایت روحانی‌ترش کنی


به نظر شما ادبیات داستانی ما کمبود شخصیت‌هایی مثل جوکر دارد؟ یا از نبودن بتمن ها رنج می‌برد؟ لطفن کمکم کنید....

دوست عزیزم، سوال‌هایت را نمی‌شود در یکی دو جمله پاسخ داد. هر کدام مقاله‌ای می‌طلبد اما اگر نظر مرا در یک جمله بخواهی، می‌گویم که فعلا اسلامیت نظام مشکل اصلی است، نه جمهوریت آن. اساسا دیگر جمهوریتی هم وجود ندارد. درباره جوکر و بتمن هم دقیق منظورت را نفهمیدم. ببخشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد