امشب بغض دارم. ببخشید اگر از این سطرها چیزی نصیبتان نمیشود جز اشک و ناله. امشب بغض دارم و میخواهم بغضم را فریاد بزنم؛ بگویم که شما جنایتکاران و مزدوران دولت کودتا تقاص جنایتهایتان را پس میدهید که در غیر این صورت، خدایی نیست، پروردگاری نیست.
برای من امروز که خبرهای این بیدادگاه را خواندم، روز تلخی بود و مثل شما، از ته دل گریستم. دوست دارم بنویسم که هیچ از بزرگی بزرگمردانی چون ابطحی، بهزاد نبوی، رمضانزاده، میردامادی و... در نظرم کم نشده است که اتفاقا امشب از همیشه آنان را بزرگتر یافتم.
این بیدادگاه خود بزرگترین شاهد تقلب در انتخابات و فساد حکومتی است که برای حفظ قدرت به هر کثافتی خود را آلوده میکند.
ببخشید اگر بیادبی کردم که گاهی باید به احساسات مجال بروز داد.
دلم سوخت وقتی چهره تکیده بهزاد نبوی را دیدم یا پیکر داغان ابطحی را. دیوانه شدم وقتی نگاه مضطرب رمضانزاده را دیدم و چشمان غمگین میردامادی را.
آقای ابطحی عزیز، هنوز تو بزرگی و محبوب جوانان این سرزمین.
آقای نبوی، هنوز همان چریک دوست داشتنی هستی که دنیا را به جاه و مقام نفروختهای.
آقای میردامادی هنوز هم وطنپرست و آزادهای.
آقای رمضانزاده، تو سخنگوی دلهای مایی.
و شما آقای امین زاده، آقای عطریان فر و آقای صفایی فراهانی، همه شما هنوز عزیز ملتید.
در برابر بزرگی شما سر تعظیم فرود میآوریم و جنایتکاران و جلادان را به خدای بزرگ میسپریم که خود میداند چه معاملهای با ایشان بکند.
داد شما ستانده می شود روزی.
ابطحی میگفت زندان فرقی با بیرون نداشت فقط یک مقدار محدود بودیم. نمیدانستم یک جای آرام و راحت باعث میشود آدم هجده کیلو وزن کم کند. آن قرص آرام بخش هم اگر حقیقت داشته باشد، مایهی شرم اینان است که زندانیان را موش آزمایشگاهی خودشان میکنند.
ناراحت نباش برادر من، اگر اهداف بزرگی داری باید سختی هم بکشی؛ به هرحال این هم جزئی از بازی است. یاد گرفتهایم اینها را ببینیم و باور نکنیم و دوباره شروع کنیم. مگر کسی مثلاً به سحابی یا جهانبگلو گفت چرا آن حرفها را زدید. بگذار خودشان را دلخوش کنند که اعتراف گرفتهاند.
جلوی سفارت خانه ها نه، جلوی دادگستری نه، پخش در خیابانها نه، سازمان ملل نه، آتش زدن شهر نه، همه با هم یک جا، از این سر تا آن سر شهر. یک صدا عزل ناراستان و نالایقان را می خواهیم. یک صدا فریاد می زنیم و مجازات جنایتکاران را می-خواهیم. همه با هم. از روحانیون بپرسید آیا آنها هم می آیند؟ به آنها بگویید امروز روز آزمون شماست. اگر می خواهید قرب از دست رفته ی روحانیّت بازگردد، اگر دین را با آزادگی و احترام می خواهید، اگر در پی عزّت دین محمّد هستید، اگر با خدا پیمان بسته اید دست یاری به مردم ایران دهید و همراهشان باشید.
...
آخ اشک ... آه صبوری ..
دردا که این راه بی خون دل ختم به مقصد نخواهد شد
...
به امید پیروزی
من آدرس وبلاگ جدید شما را ندارم. ممنون می شوم اگر برایم بفرستید.
پله پله دارن سقوط می کنن.. مضحک ترین نمایش سیاسی که اجرا شد و ببیندگانش رو بیش از پیش از نفرت پر کرد..
دلم گریه می خواهد برادر...گریه...
نیستی؟ گرفتنت؟ لو ندی عیّار رو یکوقت
نه، خدا رو شکر فعلا به دام این هیولاها نیفتادم. امروز وبلاگ رو به روز می کنم.